طراحی وب سایت محمد رضا آتشین صدف - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با بی رغبتی به آنچه در دست مردم است، با آنان اظهار دوستی کن، تا دوستی شان را به دست آوری . [امام علی علیه السلام]

مدل دینداری ما!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/7/5 5:58 عصر


گاهی فکر می‌کنم، دعاهای عهد ناتمام ما، مدل دینداری ماست (البته شما را نمی‌دانم). فضیلت خواندن چهل‌روزه‌ی دعای عهد را می‌شنویم و به امیدی استارت می‌زنیم و روشن می‌شویم و چند صباحی ماییم و صدای العجل العجل ما و شِرتوپِ(1) پایمان که سر و همسر که هیچ، همه‌ی در و همسایه را هم بی‌خواب می‌کند. اما دریغ که طولی نمی‌کشد که دیگر صدای نازنین العجل ما در کهکشان راه شیری نمی‌پیچد. چرا؟ مثلا چون نماز صبحمان قضا شده زیرا دیشبش دیدار چلسی با آرسنال بوده یا کتاب دعایمان همراهمان نیست و کلی بد و بیراه به خودمان که چرا از حفظ نیستیم یا این که امروز صبح حسش نیست "هنوز که اولش هستم و دوباره شروع می‌کنم".

کاش ماجرا به همین جا ختم می‌شد! ولی نه، درکارهای دیگرمان هم، همین آش رشته است و همین کاسه. این طوری‌ است که عرض می‌کنم دعاهای عهد ناتمام ما، مدل دینداری ماست. یعنی این که ذاتا آدم‌ خوبی هستیم یا لااقل خیلی خرده‌شیشه نداریم. با گرایشی فطری به خوبی‌ها و انگیزه‌‌ای برای خوب بودن و خوب شدن و خوب ماندن. تصمیم می‌گیریم که حرکت کنیم و می‌کنیم ولی افسوس که طولی نمی‌کشد که پنج چرخ (با زاپاس) پنجر می‌کنیم و صدای فِس‌فِس ما در کهکشان راه شیری طنین می‌افکند.
بعد سر راه می‌ایستیم و به اولین اتوبوسی که جلویمان سبز می‌شود، اشاره می‌دهیم و سوار می‌شویم.

- سلام
- سلام جونم خوش اومدی. بفرما هر جا دوست داری بشین. واسه همه جا هست.
- ببخشید مسیرتون کجاست؟
- جهنم!
- بله. متوجه شدم. خیلی ممنون. اسم شریف شما؟
- بابات، "آدم" بهت نگفته. منم دیگه. تو بهشت، از اون درخته خوردند. کار ما بود.
- آهان. حالا یادم اومد. مرسی. ارادت داریم.
...

ولی خدا کند. قبل از ایستگاه آخر پیاده شویم. آمین.
_________________________________________________________
(1) صدایی که از برخورد دست بر روی پا در آخر دعای عهد ایجاد می‌شود.




کلمات کلیدی :

جرز دیوارُ لوژی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/30 11:34 صبح


تو این دنیا کمتر چیزی هست که به هیچ دردی نخورد منتها مهم آن است که بدانیم چه چیزی به چه دردی می‌خورد. (از کلمات قصار خود اینجانب به تنهایی)

در همین راستا بزرگان اهل تمیز، رشته‌ای تاسیس کرده‌اند به نام "به درد، خورُ لوژی".
این رشته که می‌توان در صورت لزوم آش رشته‌‌ی بسیار خوشمزه‌ای از آن تهیه و پخش نمود، دارای زیررشته‌های متعددی است که در کشور خودمان می‌توان تا مقطع PDF (ببخشید PHD) در آن به ادامه تحصیل اشتغال داشت.

یکی از این زیر رشته‌های فوق، رشته‌ای است معروف به "جرز دیوارُ لوژی". این رشته‌ به لحاظ دقت و اهمیت به رشته‌هایی مانند نانو تکنولوژی پهلو زده و حتی گاهی با آن جفتک چارکُش نیز بازی کرده است. در معرفی این رشته به طور خلاصه می‌توان گفت که هدف آن شناخت چیزهایی است که برای لای جرز مزبور بسیار مفید هستند. در ذیل به بعضی از این موارد اشاره می‌نماییم:

1. بابای خوش‌خیالی که نمی‌داند دخترش که خیر سرش سه‌ترم است رفته دانشگاه فلان‌ شهر، درس بخواند، صبح که از خوابگاه می‌زند بیرون چه تیپی می‌زند؟ کجا می‌رود؟ با کیا می‌پرد؟ (این مورد با علوم هوا و فضا نیز ارتباط وثیق دارد.)

2. داداش کله‌خری که غیرت نابجا و افراطی‌اش (به جای رفاقت و مراقبت همراه با محبت و مهربانی و احترام)، خواهر لطیف‌تر از برگ‌گل رز یک‌روزه‌اش را یا کارتن‌خواب می‌کند یا مهمان بی‌چاره‌ی سگدونی‌های متعفن شهر.

3. شوهرجون پپه‌ای که مجبور است هزاران مردمک وقیح و هرزه را تحمل کند و بارها و بارها خودش را به الاغیت بزند ولی یک جو جنم و جربزه نداشته باشد نگذارد زنش مانکن متحرک پاساژ و پارک باشد.

و...




کلمات کلیدی :

علی (ع) همیشه مظلوم

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/30 11:19 صبح



  
                        

علی (ع) همیشه مظلوم بود حتی وقتی که حاکم بود.
حق با او بود می‌گفت:
این مظلومیت نیست که پعد از هزار و خرده‌ای سال هنوز خیلی‌ها روی امامت آن حضرت حرف و حدیث داشته باشند، آن وقت کسی مثل
علامه‌ی امینی(ره) به جای این که به گفته‌ی خودشان عمرشان را صرف تبیین و بسط معارف آن حضرت کنند باید بیایند تازه امامتش را اثبات کنند. حاج آقا فاطمی‌نیا می‌گفت.




کلمات کلیدی :

نسخه ی اصلی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/24 11:32 صبح


با توجه با استقبال چشمگیر بعضی از هموطنان عزیز، از نسخه‌های اصلی بعضی مجموعه‌های تلویزیونی و حق مسلم آنها برای رویت بعضی صحنه‌های بی‌اشکال (از هر جهت اعم از شرعی، اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی و ...) و نیز گذر از آبی که سازندگان مجموعه‌ها، احیانا بدانها بسته‌اند و زودتر سردرآوردن از حوادث نفس‌گیر، (لطفا یک نفس عمیق بکشید و دوباره جمله را از اول بخوانید، با تشکر- ویراستار) تصمیم گرفتیم که در راستای اطلاع‌رسانی صحیح، روزآمد و به موقع، نسخه‌های اورژینال و به زبان اصلی مجموعه‌های یانگوم، امپراطور دریا و بزنگاه (این یکی با زیرنویس فارسی!) را در یک سی‌وی‌دی (توی دی‌وی‌دی جاشون نمی‌شد) خدمت مشتریان عزیز عرضه کنیم. شعار همیشگی ما: دانستن حق مردم است و همیشه حق با مشتری است و البته می‌دانید که حق خوردنی است نه دادنی یا گرفتنی!

 




کلمات کلیدی :

محارم قدیم و جدید!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/21 11:26 صبح


آقا جمال خوانساری در کتاب مستطاب کلثوم ننه که منبع بسیار معتبری در عقاید‌النساء در ازمنه‌ی ماضیه است، رای صائب! طایفه‌ی نسوان را در باب محارم چنین گزارش می‌کند.
یهودی(1)، سبزی‌فروش، بزاز، طبیب، رمال، دعانویس، مطرب، کلاه‌ به سر (و چندتای دیگر که امروزه نسلشان منقرض شده است مثل نقاره‌زن).

بر خواننده‌ی فهیم پیداست که موارد فوق‌الذکر مربوط به سنوات پیشین است و گرنه در زماننا هذا، کسان دیگری را نیز باید به سیاهه‌ی فوق افزود:

1. کارگردان و دستیارانش و ایضا فیلمبردار، صدابردار و ... (بالنسبه الی بانوان محترم بازیگر).

2. همکلاسی، به وی‍‍‍ژه اگر هم‌ورودی نیز باشد و تهرانی (نسبت به شهرستانی‌ها) و خودش صاحب جمالی و تیپی و پدر گرامش صاحب مالی و منالی.

3. شوهرخواهر، پسردایی، پسرعمو، پسرخاله، پسر عمه (البته بدان شرط که ضدحال نباشد و قابل تحمل).

4. صاحب‌بوتیک، صاحب لوازم آرایشی، فانتزی‌فروش، نون‌خشکی و ...

در این میان اگر کسی واجد چند مورد از موارد فوق باشد، محرمیت وی اشد و آکد بوده و رعایت حال او اوجب. مثلا پسرخاله، بوتیک‌دار هم باشد یا همکلاسی و هم‌ورودی نون‌خشکی! نیز باشد و قس علی هذا.

____________________________________________________________
(1) ازیرا که در قدیم الایام جواهرفروشان و عتیقه‌فروشان غالبا یهودی بودند.






کلمات کلیدی :

خاطرات یک سوسک!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/18 12:2 عصر



سوسکِ پدر با قیافه‌ای اندوهناک، روی یکی از نیمکت‌های فرودگاه هیروشیما دارد با پسر جوانش که چمدان به دست در انتظار پرواز 925 به مقصد آمریکاست صحبت می‌کند و سعی دارد او را از رفتن منصرف کند.

- آخه عزیز من، قربون اون شکل ماهت برم، فدای اون هیکل ورزشی و تیپت بشم. بیا و از خر شیطان بیا پایین. بمون توی همین مملکت خودمون. هم کار هست هم غذا. یه دخترم واست می‌گیرم مثل قرص ماه. دیگه چی می‌خوای؟

پسر سرش را پایین انداخته و سکوت می‌کند. پدر ادامه می‌دهد:
- پدربزرگم تا وقتی زنده بود، همیشه از بلاهایی که این آمریکایی‌ها لامصّب سرشون آورده بودند، تعریف می‌کرد. از روزهای سختی که توی هیروشیما و ناکازاکی حتی یک آشپزخانه هم واسه‌ سرک کشیدن پیدا نمی‌شد. می‌گفت: حتی دلمان واسه یه دمپایی که بخورد توی سرمان تنگ شده بود. هــــی...روزگار...

پسر که دارد زیرچشمی دختر خانم سوسک آمریکایی‌ایی با موهای بلوند را  می‌پاید که پیراهنش را با آستین‌هایش دور کمرش گره زده و منتظر پرواز 925 است... کمی سرش را بالا می‌آورد و رو به پدر می‌کند و می‌گوید:
- بابا جون. ببخشید هان! خودت رو خسته نکن. ما دوتا حرف همدیگر را نمی‌فهمیم...

از بلندگو پرواز 925 به مقصد نیویورک اعلام می‌شود. پسر، پدر را می‌بوسد و پشت سر دخترک توی صف می‌ایستد و بعد دستی برای پدر تکان می‌دهد و شروع می‌کند به تمرین‌کردن انگلیسی با لهجه‌ی امریکن با دخترک...

 




کلمات کلیدی :

اعلامیه

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/16 2:3 عصر


با عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه ی دوستان عزیز بدین وسیله اعلام می گردد که به همین مناسبت! مراسم دفاع شخصی بنده از پایان نامه پس فردا دوشنبه ساعت 9-11 برگزار می گردد.

عنوان جرجیسی پایان نامه: نسب اربع نزد منطقدانان مسلمان و نقد آن از دیدگاه منطق جدید.

مکان برگزاری: تهران، خیابان جلال آل احمد ، پل گیشا، جنب کله پاچه ای مش غضنفر، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی، طبقه سوم، سالن دفاع. لازم به ذکر است که جهت مراسم افطار، هماهنگی های لازم با مش غضنفر شده است.

دعوت به همکاری: از تمام عزیزانی که در هنرهای رزمی اعم از تکواندو، کاراته، جودو، کشتی کج!، کن دو، و ... برای این مراسم دعوت به عمل می آید. حق الزحمه توافقی.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی :

خب بچه ها خوش گذشت...

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/10 12:59 عصر


خب بچه ها خوش گذشت. امیدوارم که باز هم همدیگر رو ببینیم. نه این که این وبلاگ را حذف کنم. عمرا! مگه آدم بچه ی خودش رو توی چاه میندازه؟ (حالا حساب برادرهایش جدا است) و نه این که بخوام دیگه ننویسم، مگه آدم دستی دستی خودش رو خفه می کنه؟ نه، شاید یه وبلاگ دیگه زدم و بی نام نشان نوشتم. فکر می کنم حس خوبی داشته باشه. دوست دارم تجربه اش کن. خدا رو چه دیدی شاید هم دوباره برگشتم همین جا شاید هم اصلا جایی نرفتم...
نارحت نشو وقتی خودم هم نمی دونم می خوام چیکار کنم اونوقت تو می خوای سر در بیاری!

- حالا چرا بی نام و نشان؟

- یه دلیلش اینه که جناب حافظ فرموده:

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
                                       پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند
ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
                                        عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند 
این از یک لحاظ.،

و از اون لحاظ هم که حساب کنی، ببین جناب سعدی چی فرموده:

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
                       دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
گرفتی که؟ شرمنده فعلا بیشتر از این نمی تونم توضیح بدم.
(این دستگاه  word نداشت مجبور شدم توی همین صفحه ی علیه السلام پارسی بلاگ بنویسم به خاطر جناب بیل گیتس هم که شده و بزرگواری خودتون ببخشید)




کلمات کلیدی :

گرانترین مخ دنیا!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/6 10:30 صبح



بر اساس تازه‌ترین نظرسنجی‌هایی که از متخصصان جراحی و پیوند اعضا به عمل آمده است، صاحب گرانترین مخ دنیا کسی نیست جز جورج دبلیو بوش (George W. Bush). به گفته‌‌ی این کارشناسان، پس از انجام آزمایشات فراوان و با به کارگیری پیشرفته‌ترین تجهیزات پزشکی این نتیجه‌ی شگفت به دست آمده است که کارکرد مخ این جناب تاکنون، در حد صفر بوده و به تعبیر دیگر آک‌ آک می‌باشد. بنابراین چنانچه در آینده این مخ به شخص دیگری پیوند زده شود، شخص مزبور به سادگی صاحب مخی صفرکیلومتر شده و می‌تواند سال‌های سال از آن (بدون این که حتی یک آخ بگوید) استفاده نماید.

خبر مرتبط





کلمات کلیدی :

... زایمان مردانه!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/6/2 9:39 صبح


تبریک، تبریک و هزاران تبریک به قشر مظلوم و زحمتکش مردان که در طول تاریخ حق و حقوقشان از طرف جنس ظریف پایمال و بلکه لگدمال شده است ولی از آن جایی که گفته‌‌اند بی‌گناه بالای دار میره ولی پای دار نمیره (این ضرب‌المثل رو اصلا واسه چی گفتم؟! خب ولش کن!) بالاخره یکی‌یکی دارد، حقوق حقه‌ی ما احقاق می‌شود. این هم یکیش. قدمش مبارک باشه ایشاالله، ایشاالله ... دست دست دست...
معاون سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: طرح مرخصی مقطعی پدران صاحب نوزاد،‌ در هیات دولت در دست بررسی است.
این طرح دارای مزایای عدیده‌ای برای ما مردان ستمدیده و حتی زنان و به طور طبیعی (شاید هم سزارین) برای خانواده‌ها دارد.

فایده‌ی اقتصادی:
به این گفتگوی زیبا و نغز که پس از تصویب این طرح احیانا خواهیم شنید گوش جان بسپارید.
- خب پرویز جان چه کارا می‌کنی؟ هنوز توی اون اداره‌ای؟
- آره. چند وقتی هم هست، صبح‌ها یکی دو ساعت مرخصی زایمان می‌گیرم میرم مسافرکشی!

پزشکی:
- آقای رئیس شکمم درد می‌کنه دو سه ساعتی مرخصی می‌‌خواستم.
- استعلاجی؟
- نه، اگه ممکنه مرخصی زایمان رد کنید!

خانوادگی:
- الو، بهروز جان سلام.
- سلام خانم، خوبی؟ قند عسلم چطوره؟
- خوبه!
- چی شده این وقت روز زنگ زدی اداره، اتفاقی افتاده؟ هان؟ پسرم طوریش ...
- نه بابا! هول نشو.
- دیشب یادم رفت بهت بگم، می‌خوام با مامانم‌اینا امروز برم خرید.
- حالا این چه کاریه؟ بزار بعد از ظهر با هم می‌ریم.
- نه اون موقع خیلی شلوغه.
- قند عسلم رو چیکارش می‌‌کنی؟
- خب واسه همین زنگ زدم. گفتم لطف کنی مرخصی بگیری بیای مواظبش باشی تا من برگردم.
- تو هم یه حرفایی می‌زنی. آخه برم بگم واسه چی ‌مرخصی می‌خوام؟
- همین مرخصی زایمان دیگه!


البته ناگفته نماند که این طرح بزرگ که دارای آثار مثبت فردی و اجتماعی فراوانی است، مشکلات کوچکی را نیز در پی دارد که البته می‌توان آنها را نادیده گرفت. مثلا:

- سلام آقا. آقای محبی شما هستید؟
- نه آقا. اتاق بغلی.
...
- معذرت می‌خوام. ایشون نیستند، شما اطلاع دارین کجا تشریف بردن؟ کی بر می‌گردن؟
- نه ایشون امروز دیگه نمیان. مرخصی‌اند.
- حالا من چیکار کنم؟ من شهرستانی‌ام باید زود برگردم، تمام کارهای پرونده‌ام انجام شده فقط امضای آقا محبی مونده. میشه خواهش کنم شما اونو امضا کنین؟
- آقا مگه کشکیه؟‌این موارد رو فقط آقای محبی می‌تونن امضا کنن.
- ایشون جانشین ندارن که حق امضا داشته باشن؟
- نه جانم.
- آخه کجا رفتن.
- گفتم که. مرخصی گرفتن. مرخصی زایمان!
- جل‌الخالق. خودشون...
- چه حرفایی میزنین؟ خانمشون.

خبر روزنامه: (مورخ: یکسال پس از تصویب و اجرایی شدن طرح):
بر اساس تحقیقات به عمل آمده رشد جمعیت کشور در طی یکسال اخیر چندین درصد افزایش داشته است. کارشناسان معتقدند علت این امر، تصویب طرح مرخصی زایمان مردان بوده است. تصویب این طرح باعث شده است که بسیاری از مردان برای استفاده‌ی هر چه بیشتر از این مرخصی، در امر افزایش جمعیت کشور، جدیت بیشتری به خرج بدهند.

 

 




کلمات کلیدی :

<   <<   76   77   78   79   80   >>   >