ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/12/24 12:10 عصر
قدم نازنین بالاترین و مهربونترین و زیباترین و خواستنیترین آدم روی زمین، محمد مصطفی (ص) مبارک.
نه من نه تو، هیچ کدوم آدم نیستیم. باورکن! بچّههای آدمیم. نه!
خوش به حال آدم (ع) از همون اوّل آدم بود!
فرشتهها میدونستن که بنیآدم، خیلیاشون آدم بشو نیستن.
بعضی از ماها به جای این که آدم خدا باشیم آدم ابلیس شدیم.
ما آدما اگر مثل بچه ی آدم، حرف خدا را گوش کنیم، آدم حسابی میشم.
آدم وقتی فکرشو میکنه، میبینه چارهای نداره، باید آدم بشه.
چرا بعضی ما آدما غیر از خودمون کسی را داخل آدم حساب نمیکنیم. نه، واقعا چرا؟
...
آی آدمای مهربون ...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/12/21 1:7 عصر
قدبلند، تکیده، صورتی استخوانی، چشم هایی گود رفته. صورتش خسته بود و دو سه چین روی پیشانی. شلوار سرمهایاش حسابی خاکی شده بود و پیراهن خاکستریش هم همین طور. حدودا 40 ساله و شدیدا شکسته. سیگاری لای دو انگشت دست چپ و متری دست راستش؛ از این مترهای سیاهرنگ قاب پلاستیکی بنّایی. دستهایش دو طرف بدنش آویزان و با هر قدمش به نوبت جلو و عقب میرفتند. به طرف ساختمان میرفت. ساختمان چند طبقهی نیمهساختهای هر روز از جلویش عبور میکردم.
کمی مانده به ساختمان ایستاد انگار چیزی یادش آمده باشد. برگشت لبهی پیادهرو کنار صندوق صدقه ایستاد. من در عابر بانک ایستاده بودم که از حسابم بردارم. حالا او را از پشت میدیدم. دست به جیب برد و بعد به طرف صندوق. نفهمیدم سکه بود یا اسکناس، انداخت به حساب خدا!
زیر قفسهی سینهام، طرف چپ فشرده شد. کمی هم سردم شد.
انگار ذهنم انگشتش را گذاشته بود روی رگبار همین جوری شلیک میکرد:...
- یاد بگیر خودش فقیر است ولی ...
- این یعنی اعتقاد به غیب یعنی یک پیت اسید روی همهی کتابهای ماتریالیستی.
- با یک سکه هم میشود با آسمان کانکت شد و همهی کائنات را به یاری طلبید.
- شاید خطری خودش یا خانوادهاش را تهدید میکند ...
- شاید مشکلی دارد.
- شاید حاجتی ...
- ...
به خودم که آمدم مردی نسبتا مسن، فربه، با موهای سفید، کت و شلوار کرمی، یک کیف سامسونت دستش، دنبال او وارد ساختمان شد.
... تکیده، استخوانی، شکسته، 40 ساله، شلوارسرمهای و پیراهنخاکی ...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/12/19 10:21 صبح
دبیرستان شاهد و بچههای سالدوّم ریاضی و یک حاجآقای مفت(ی)!
برای موضوع بحث، از بچّهها نظرخواهی کردم. چند چیز گفتند و نوشتم روی تخته. از جمله گفتند: ازدواج!
- تو رو خدا نگاه کنین. آخه شما رو چه به ازدواج؟! آی چه بوی شیری میآد... (خندهی شدید حضّار)
به خودم گفتم: ببین! سن خود ازدواج رفته بالا ولی سن میل ازدواج اومده پایین!
دیدم ولکن نیستند. یکی گفت حاجآقا! راسته که ازدواج، بعضی وقتا واجب میشه؟
گفتم: آره و توضیح دادم...
یکی دیگر گفت: حاج آقا این درسته که آدم ازدواج که کرد دینش کامل میشه؟
- اینجوری که تو گفتی نه ولی روایت داریم کسی که ازدواج کرد نصف دینش حفظ میشه و باید برای نصف دیگهش تقوا رو رعایت کنه.
یواشکی توی دلم گفتم: بندههای خدا نمیدونن بعضیا هستن، بعد از ازدواج، همون نصفهی اوّلی رو هم از دست میدن!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/12/11 9:34 صبح
نان نداشتیم. رفتم سوپری نزدیک خانهامان به هوای نان بستهای. وقتی داشتم وارد میشدم سه تا پسر دبیرستانی کمی آن طرفتر از در سوپر، داشتند دلستر میخوردند. نان نبود. وقتی دست از پا (حدود نیم متر) درازتر بیرون میآمدم صدای یکی از پسرها را شنیدم که برای بقیه تعریف میکرد...
"سر صف نانوایی بودم. یکی آمد گفت: آخری کیه؟ گفتم: من. گفت: لطفا جای من را نگه دار چند دقیقه دیگر بر میگردم. گفتم: باشه. گفت: اجرت با حضرت اباعبدالله (ع)!"
این را که گفت شلیک خندهی پسرها بود و من (البته من صدا خفهکن داشتم). با خودم گفتم: این بندهی خدا حتما وقتی از عابر بانک پول میگیرد به او هم میگوید: مأجور باشی انشاء الله!
نه این که فکر کنی با استفاده از اصطلاحات خاص مذهبی مخالفم ابدا. التماس دعا، تقبّل الله، علیکم السلام و رحمه الله، یا علی (ع)... نه. با گفتن هرکدام از اینها پنجرهای به سوی بهشت معنویت باز میشود و نسیم یاد خدا در جامعه میوزد. ولی خب هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. این یک. دو این که دربارهی دین و ادبیات خاص آن همیشه یادمان باشد که "استفادهی اختصاصی ممنوع!"(1)
______________________________________________________
(1) توضیحی برای آیندگان: در زمان ما، این جمله روی اتومبیلهای بیتالمال نوشته میشد و خوشبختانه همیشه و در همه جا هم به آن عمل میشد!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/12/7 4:29 عصر
سایت پخش زنده از حرم امام رضا علیه السلام. که من و پدر و مادر و زن و بچه ام و همه فک و فامیلم (البته آدم حسابی هاش!) قربونش برن الهی...
التماس دعا شدیدا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/11/26 6:1 عصر
این هم به مناسبت روز ولنتاین! راستی کی هست؟
- بابا ولمون کن.

کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/11/24 11:12 صبح
به یاد بوش!

یک روز بوش با یک الاغ شطرنج بازی میکند که خانم رایس سر میرسد با دیدن این منظره، نمیتواند از اظهار شگفتی خودداری کند و میگوید:
- عجب الاغ باهوشی!
- نه خیلی هم باهوش نیست نتیجه یک به یک است.
برای اونهباما!

پس از این که اوباما با با صرف وقت زیاد و همکاری خیل عظیمی از طرفداران فرهیختهاش موفق شد برای سگ دختر خانمش اسمی انتخاب و این معضل ملی را حل کند، تصمیم گرفت برای عذر خواهی از این تاخیر هدیهای به دخترش بدهد. برای همین هم پازلی از پازلهای شخصیاش را به او داد و گفت:
- چون میدونم خیلی از پازلهای سخت خوشت میاد اینو میدم به تو. فقط اینم بگم که من اونو یکساله حل کردم در حالی که روش نوشته 2 تا 4 سال!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/10/28 12:28 عصر
از چیزهای تامل برانگیزی که امشب در قضاوتهای حضرت علی (ع) خواندم و با حال و هوای این روزها و حوادث غزّه هم بیارتباط نیست این بود:
زمانی که حضرت علی (ع) خطبهی شقشقیه را میخواند مردی عراقی آمد و سوالاتی از حضرت پرسید؛ از جمله این که اگر دو یهودی بر اسلام یهودی دیگری شهادت دهند، آیا شهادتشان پذیرفته میشود؟
حضرت پاسخ داد: نه! زیرا یهودیان کلام خدا را تغییر دادند و گواهی دروغ میدهند.
دوباره پرسید: آیا شهادت دو نصرانی بر اسلام یک مجوسی پذیرفته میشود؟
حضرت فرمود: آری. زیرا خداوند در قرآن مجید میفرماید:
"و لَتجدنّ أقربهم مودّهً للّذین آمنوا الّذین قالوا إنّا نصاری ذلک بأنّ منهم قسّیسین و رهبانا و أنهم لا یستکبرون
نزدیکترین مردم را از نظر دوستی با اهل ایمان، کسانی را مییابی که میگویند: ما ترسا هستیم. برای این که بعضی از آنها کشیشان و صومعه نشینانند و آنها [نسبت به عبادت خدا] تکبر نمیکنند."
وکسی که نسبت به عبادت خدا تکبر نورزد گواهی دروغ نمیدهد.
______
آیهی شریفه را پیدا کردم دیدم با این کلمات آغاز میشود:
لَتجدنّ أشدّ الناس عداوهً للذین آمنوا الیهودَ و الذین أشرکوا...
دشمنترین مردم نسبت به اهل ایمان را یهود و مشرکان مییابی...
با خودم گفتم واویلا. یهودیش این طوری است، دیگر یهودی صهیونیستش چه جانوری است!؟
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/10/26 2:21 عصر
کتاب را در نوجوانی یک بار خوانده بودم. الان که دوباره گرفته بودم دستم، حسّ خیلی خوبی داشتم. سر تا پا غرق لذّت بودم. مثل شناگری که خودش را راحت و آزاد به امواج ملایم دریا در یک روز آفتابی سپرده باشد و هم در تمام مدتّی که مطالعه میکردم گویی نوای نیلبکی که از دوردستها میآمد، قصّهی سالهای سادهی نوجوانیام را در گوش دلم زمزمه میکرد و حزن رنگ پریدهای در تمام وجودم میپیچید...
قضاوتهای حضرت علی (ع). نوشتهی مرحوم علامه محمد تقی شوشتری. روحش شاد.
در خواندن کتابهایی که نثرشان مربوط به 30- 40 سال پیش است، حلاوتی هست که در نثر شیک و پیک امروزی اثری از آن نیست. درست مثل این که بروی توی مدرسهی چهار باغ اصفهان قدم بزنی یا توی باغ فین کاشان تکیه به دیوار بدهی و جوی آب روان که درست در یک قدمی توست با چشمهایت حرف بزند. اینها را مقایسه کن با زل زدن به برج میلاد یا نشستن در لابی یک هتل مدرن در کیش!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/10/21 3:50 عصر
ترم اول هم که خوشبختانه بیهیچ تلفاتی دارد تمام میشود. همهی مردم دنیا از تعطیلی خوششان میآید تا چه برسد به ما مردم عزیز ایران و بالاخص ما دانشجو جماعت. حالا سِرّش چیست خدا عالم است.
در یک درس دو واحدی که مثلا خیر سرت باید یک ساعت و نیم درس بدهی و نیم ساعت هم برای رفع اشکال، از اول کلاس که دم به دم به ساعت نگاه میکنند بگذریم از رسیدن پیامک و زنگ خوردن تلفن و اجازه از استاد برای ادامهی مکالمه یا دست کم برای انقضای حاجت! و نیم ساعت بعد برگشتن!
خلاصه بعد از این که با لطایفالحیل یک ساعت روی صندلی نگهشان داشتی سیل خسته نباشید استاد که تعبیر محترمانهای از بسّه دیگه! چقدر حرف میزنی! مخمان را خوردی! و ... بر سرت هوار میشود. در طول ترم هم از تمام امکانات پیدا و پنهان، مادی و معنوی! برای هر چه زودتر تمام کردن کلاس و چشیدن شهد جلسهی آخر استفاده میکنند.
یک روز به بچهها گفتم: تعجب میکنم. پدرتان در آمده است تا توانستهاید در کنکور قبول شوید. حالا چرا این قدر دوست دارید جیمفنگ بشوید. حالا باز دانشجوی دانشگاه دولتی بودید یک چیزی ولی شما که غیر انتفاعی هستید و تهِ جیب پدران بزرگوارتان را دم به ساعت در معرض هوای آزاد قرار میدهید، دیگر چرا؟
البته باید اعتراف کنم اوضاع درس خواندن دخترها بهتر و میلشان به تعطیلی کلاس کمتر است.
دو خبر نزدیک به این موضوع
1. نگرانی از افت تحصیلی دانشجویان.
2. افت تحصیلی در دانشجویان شهریهای بیشتر است.
کلمات کلیدی :