طراحی وب سایت کلیله و دمنه! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]

کلیله و دمنه!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/7/13 8:47 صبح

 

 اندر باب آوردن روباه مر خر را به نزدیک شیر رنجور و باقی ماجرا

برهمن گفت:شیری مدت‌ها رنجور بودی و طبیب برای علاجش مغز خر تجویز فرمودی. روباه که در زمره‌ی چاکران بودی، تعظیمی بنمودی و گفتی: در این نزدیکی ماده خری است که مرا از طریق "چت" با او سابقه‌ی مودتی است. این حقیر را همی میسر است که با وی در مَرغزاری که شهرداری بسیاری از آنها را بنا همی نهاده است، قراری بگذارم و مخ‌زنی وی را همی‌بنمایم و وی به نزدیک شما درآورم. لیکن الباقی امور با شما همی‌باشد...

شیر بپسندید و رسیور روشن بکردی و در انتظار روباه و یار وی بنشستی...امر چنان رفت که روباه گفتی...

القصه! شیر که عادت همی‌داشت پیش از طعام از رودخانه آب می‌‌بنوشد، وقتی برفتی و بازهمی‌گشتی، اثری از مغز خر ندیدی. متغیر گشتی و سراغ وی از روباه ‌گرفتی. روباه که گویا چیزی در گلویش گیر کرده‌بودی به زحمت آن را ‌قورت دادی و تعظیمی بنمودی و آواز در دادی: جناب سلطان! چاکر فدایتان همی‌گردد اگر گرل‌فرند ما را مغز بودی هرگز با ما "چت" ننمودی! و شیر به فکر اندر همی‌فروبرفت...




کلمات کلیدی :