طراحی وب سایت روز دیگر - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

روز دیگر

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 85/8/22 2:52 صبح

                                                                           روز دیگر

دلم امشب گرفته از این عمر بی حاصل.فراموش کردن آنچه نباید فراموش شود.به قول مولانا ، مثال ما مثال غلامی است که پادشاهی او را برای کاری بسیار مهم به جایی می فرستد.او می رود وهزار و یک کار دیگر انجام می دهدجز آن کار اصلی که برای آن آمده بود! وقت بازگشتن فرا می رسد و تهی دستی او...
«یکی گفت: که این جا چیزی فراموش کرد ه ام.
فرمود:که در عالم یک چیزست که آن فراموش کردنی نیست.اگر جمله چیز ها را فراموش کنی وآن را فراموش نکنی باک نیست.و اگر جمله به جای آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی هیچ نکرده باشی.همچنانک پادشاهی تو را به دِه فرستاد برای کاری معیٌن، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی.چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی چنانست که هیچ نگزاردی پس آدمی درین عالم برای کاری معیٌن آمده است و مقصود، آن است.چون آن نمی گزارد پس هیچ نکرده باشد.(فیه ما فیه)
چه کنیم باشرمندگی هایی که در روز دیگر(یوم الآخر) در پیشگاه او سر ما را پیش می افکنند.
کاری کنیم، ور نه خجالت بر آوریم / روزی که رخت جان به جهان دگر کشیم.(حافظ)
                                                            




کلمات کلیدی :