طراحی وب سایت محمد رضا آتشین صدف - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا، بر دشمنان یکدیگر تنگ است . [امام علی علیه السلام]

چای سه رنگ!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/9 9:41 صبح


1.       چای یک‌رنگ: قوری چای را بر می‌داری و استکان را کاملا پر می‌کنی.

2.       چای دو رنگ: دو سوم استکان را با قوری و یک سوم آن را با کتری آب جوش، پر می‌کنی.

3.       چای سه رنگ: یک سوم را با قوری و یک سوم را با کتری و یک سوم را با شیر آب سرد!


مورد مصرف چای سه رنگ:

مهم‌ترین مورد مصرف این نوع چای، در زمانی است که مدرّس باشی و آن روز هم خوابت بیاید و چای هم پررنگ باشد و داری با کتری، رنگ چای را تنظیم می‌کنی که چشمت به ساعت بیفتد و متوجه شوی که پنج دقیقه هم از وقت کلاس گذشته.






کلمات کلیدی : تدریس، خواب، چای، یک رنگ، دو رنگ، سه رنگ

جزوه روش پژوهش (جلسه سوم)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/8 9:38 صبح


جزوه‌ی جلسه‌ی سوم:


تلخیص


مقاله‌ی مهندسی سؤال: راهنمای عملی طرح سؤال پژوهش، نوشته‌ی اشتریان، کیومرث


اصل مقاله

 




کلمات کلیدی : جزوه، روش پژوهش، جلسه سوم، طرح سوال، کیومرث اشتریان

چرا از آش خبری نیست؟

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/8 8:55 صبح

 


 بچه که بودیم حتی نوجوان که بودیم حتی تا چند سال پیش، هر سال، لااقل سه یا چهار بار در مناسبت‌های مختلف در خانه‌ی آدم آش همسایه ها می‌آوردند. الان دیگه از این خبرها نیست یا خیلی کمتر شده. چرا؟

پاسخ:

فرضیه‌اصلی: کارکرد اصلی آش‌پزی دخترنمایی بوده که امروزه دیگر از کار افتاده است.

اثبات:

      اکنون با هم کارکردهای احتمالی این نوع آش‌پزی را بررسی می‌کنیم:  کسب ثواب ،  ایجاد صمیمت ،  دخترنمایی.

بررسی:

روشن است که آش‌پزی و آش‌بری همچنان می‌تواند کارکردهای اول و دوم را داشته باشد؛ پس اگر مشکلی هست مربوط به کارکرد سوم است.

توضیح:

در گذشته دخترها زیاد آفتابی نمی‌شدند؛ یعنی هم خودشان و هم خانواده‌هایشان عیب و جلف‌بازی می‌دانستند که دختر زیاد بیرون برود. از طرفی هیچ مادری دلش نمی‌خواست دخترش سر دستش بماند؛ پس چه باید کرد؟ اینجا بود که زیرکی و هوش سرشار مادران ایرانی به دادشان رسید و شگردی موقر و موثر ابداع کردند به نام آش نذری.

این نقشه در دو مرحله عمل می‌کرد: پخت و توزیع. در مرحله‌ی اول همسایه‌ها دعوت می‌شدند (مخصوصا پسردارها) تا در پاک‌کردن سبزی و... کمک کنند و این فرصتی بود برای نشان دادن دختر خود به آنها و چابک‌دستی آنها در سبزی‌پاک‌کنی و تر و فرزی آنها در روشن کردن اجاق و بار گذاشتن قابلمه‌بزرگه و همچنین حرف‌شنوی از مادر و بین خودمان باشد، زیبایی‌های خدادادی.

موقع قل‌قل‌کردن آش هم دختران می‌آمدند (البته آنهایی که نمی‌خواستند ادامه تحصیل بدهند!) و نیت می‌کردند و آش را هم می‌زدند. گذشته از جنبه‌های ماورایی، این کار نوعی اعلام آمادگی به پسرداران بود که بعله، اگه خواستید ما هم هستیم. سلام برسانید.

در مرحله‌ی دوم کاسه‌های پر از آش‌ به دست دختران داده می‌شد که ببرند دم در خانه‌ها، تا اگر پسرداری از قلم افتاده یا فرصت نکرده بیاید، از فیض دیدار محروم نماند و اگر دلش خواست آش‌آور را هم به فهرست جستجو اضافه کند و خدا را چه دیدی شاید هم خود پسر دم‌بخت، در را باز کرد و خود  بعینه شیر فهم می‌شد که آب در کوزه و ما گرد جهان می‌گردیم.

 

اما امروز که ماشاء‌الله آسفالت‌های خیابان‌ از کف کفش دختران جامعه‌ی ما ساییده و موزاییک‌های پاساژها خش‌دار و چمن‌های پارک‌ها لهیده شده دیگر نیازی به این کار نیست؛ تازه وقتی هم به خانه می‌آیند، تا سی‌پی‌یو و مودم را نسوزاند، دامن چت‌روم و فیس‌بوک را رها نمی‌کند.

نتیجه‌گیری:

مهم‌ترین کارکرد آش‌پزی و آش‌بری در گذشته دخترنمایی بوده است و چون امروز شیوه‌های دیگری این کار را انجام می‌دهند؛ کسی دیگر به پختن آش نذری رغبتی ندارد؛ مگر پیرزنی که بخواهد به قصد ثواب یا تجدید خاطرات یا هر دو و یا دلایل نامعلوم دیگری این کار را انجام بدهد. والله اعلم.

 

 




کلمات کلیدی : ازدواج، دختران، پسران، مادران، آش نذری

آه آش!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/7 8:34 صبح


(برای بهروز که دلم تنگ شده برای شیطنت‌های گاه‌گاهی‌اش که در آن لحظه‌ها، بدجنسی ازچشمانش می‌بارید و آن کل‌کل‌هایش با عبدالرضا و محمود)


با بهروز رفته بودیم نان بخریم. بهروز هنوز مجرد بود و با عبدالرضا داداشم و محمود طبقه‌ی بالای خانه‌ی پیرزنی را تو کوچه‌ای که بیشتر ساکنان آن پیرمرد و پیرزن بودند، اجاره کرده بودند. یک اتاق و یک آشپزخانه و دستشویی. دانشجویی بود دیگر. حالا این که پیرمرد و پیرزن بودن چه اهمیتی دارد که در نقل خاطره آورده‌ام بعد خودت متوجه می‌شوی. یعنی امیدوارم.

خلاصه، می‌گفتم آن روز، من مهمانشان بودم و با هم رفتیم نان خریدیم و حالا داشتیم برمی‌گشتیم که پیرزنی کاسه‌ی آش به دست، از کنار ما رد شد. بهروز که نمی‌دانید مادرش این ته تغاری دوست‌داشتنی را چقدر دوست داشت، گفت: خوش‌انصافا یکی نمی‌آد یه کاسه‌ی آش واسه ما بیاره. بعد آهی کشید و گفت: دلم لک زده واسه آش نذری...


یک سوال: بچه که بودیم حتی نوجوان که بودیم حتی تا چند سال پیش، هر سال، لااقل سه یا چهار بار در مناسبت‌های مختلف، همسایه ها در خانه‌ی آدم یک کاسه آش می‌آوردند. الان دیگه از این خبرها نیست یا خیلی کمتر شده. تو می دانی چرا؟










کلمات کلیدی : بهروز، آه، آش، پیرزن

زن و فیلسوف!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/4 11:18 صبح



سقراط جمله‌ی معروفی دارد که می‌گوید
:"ازدواج کنید. اگر زن خوبی نصیبتان شد خوشبخت می‌شوید و اگر زن بد‌اخلاقی نصیبتان شد فیلسوف می‌شوید (و این برای هر مردی خوب است).

 

تفسیر شما از این جمله چیست؟ (3 نمره)

تفسیر من:

مردی که زن بداخلاقی نصیبش شده بتدریج به جایی می‌رسد که یک روز به زنش می‌گوید: "مُردم از دست تو" اینجاست که مسئله‌ی مرگ برای او مطرح می‌شود. کمی بعد به خودش می‌گوید: "اینم زندگیه من دارم" و اینجاست که مسئله‌ی زندگی و چرایی آن برای او مطرح می‌شود. کمی بعد به مرحله‌ای می‌رسد که به خودش می‌گوید: "ای کاش اصلا به دنیا نیامده بودم" اینجاست که برایش این پرسش مطرح می‌شود: "من از کجا آمده‌ام و چه کسی مرا آورده است؟" و این گونه است که او بدون این که شاید حتی خودش بداند فیلسوف می‌شود. به همین سادگی!


 




کلمات کلیدی : مرگ، خدا، زن، خوشبختی، بدبختی، سقراط، زندگی

چهار درجه ی عشق

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/2 10:5 صبح

 

قبل از خواندن متن زیر، لطفا این یادداشت کوتاه را ببینید.


چگونه می‌توان بین عشق به خود و عشق به دیگران تعادل ایجاد کرد؟


چهار مرتبه ی عشق:

1.      من خود را به خاطر منافع خودم دوست دارم.

2.      من تو را به خاطر منافع خودم دوست دارم.

3.      من تو را به خاطر منافع خودت دوست دارم.

4.      من خودم را به خاطر منافع تو دوست دارم! (راه ‌حل پرسش بالا)

 

منبع: کتاب تربیت بدون فریاد، فصل خودخواهی چیست؟ ص 186








کلمات کلیدی : عشق، مرتبه های عشق، تربیت بدون فریاد

جزوه روش پژوهش (2)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/1 8:39 صبح

 


جزوه‌ی مختصر روش پژوهش بخش دوم

 

 

جزوه‌ی مختصر روش پژوهش بخش اول

 

 




کلمات کلیدی : روش، پژوهش، جزوه

دوستت دارم پس گوشت قیمه می خورم!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/27 10:1 صبح


برای همه‌ی مادرانی که هر وقت میوه می‌خرند، اگر پیش از همه یکی بخورند، احساس گناه می‌کنند و تنها حقی که برای خود قائلند، خوردن نیمه‌گندیده‌هاست. برای همه‌ی مادرانی که در ظرف قیمه‌ی خود گوشت نمی‌گذارند و تنها وقتی که دارند سفره را جمع می‌کنند شاید از باقیمانده‌ی غذای بچه‌ها و شوهرشان، یک تکه‌ی سردشده بردارند، تازه عذاب وجدان می‌گیرند که چرا نگذاشتند برای وعده‌ی بعدی بچه‌هایشان؛ چون بدن آنها بیشتر نیاز دارد. برای همه‌ی مادرانی که هرگز از پا نمی‌نشینند تا وقتی که از پا بیفتند!

 

 

چطور می‌شود آدم هم خودش را دوست بدارد هم دیگران را؟ اصلا می‌شود؟ چه باوری باید داشته باشی که به تو اجازه بدهد هم خودت را دوست داشته باشی و هم دیگران را؟ نه این که فکر کنی اگر به خودت رسیدی، خودخواه بوده ای؟ آن باور را در یک جمله بیان کنید. (2 نمره)

 

 







کلمات کلیدی : گوشت، مادران، قیمه، میوه، دوست داشتن

توت هم هست خوبه؟

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/26 8:40 صبح

 

خوش اومدی. بفرما


چای وبلاگی


رنگش خوبه؟ بخشید دیگه، عجله‌ای شد. فقط من برم قند بیارم. توت هم هست خوبه؟


 




کلمات کلیدی : توت، چای، قند

دوره ی روش تحقیق

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/24 8:33 صبح

 

 

برای درشت و واضح دیدن متن لطفا روی آن کلیک کنید

 



جزوه‌ی دستگرمی برای جلسه‌ی اول

 

 

 

 

 



 




کلمات کلیدی : تهران، دوره آموزشی، کانون نویسندگان قمی، روش تحقیق، توکیو

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >