طراحی وب سایت بوسه در نماز! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]

بوسه در نماز!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 88/7/7 10:27 صبح



رکعت سوم بودم که وارد اتاق شد. به طرفم آمد کمی نگاهم کرد. رکوع رفتم. او هم خم شد و سجاده و مهر را برداشت و کمی عقب‌تر ایستاد. از رکوع برخاستم و بعد نشستم برای سجده‌ها و منتظر که سر جایش بگذارد. او ساکت بود و من هم. معلوم نبود چه منظوری دارد؟ بالاخره نزدیک‌تر آمد ولی دستی را که مهر و سجاده در آن بود برد پشت سرش. 

نمی‌دانستم چه عکس‌العملی نشان بدهم. رکعت آخر نماز بود و حیف بود باطل شود. سرانجام سکوت را شکست و گفت: "بوش بده مهر بژارم این جا" و با همان دست پر از مهر و سجاده اشاره کرد به جای خالی آن‌ها. خنده‌ام گرفت. به سختی خودم را نگه داشتم. سپس جلوتر آمد و در حالی که لب‌‌ها و دور دهانش سفید شیری بود از کیمی که هنوز کمی از آن به چوب چسبیده بود، گونه‌ام را بوسید که از فرصت استفاده کردم و مهر را از دستش قاپیدم و قبل از این که بر اثر خنده نمازم از دست برود تمامش کردم. عجوزه داشت از خودم تقلید می‌کرد. بوسه‌هایی که گاهی، وقتی چیزی را از من می‌خواهد به شرط آن به او می‌دهم. زهرا دخترم. دو سال و سه ماه.

 




کلمات کلیدی :